از دیدگاه شهید مطهری، بحث تعلیم و تربیت, بحث ساختن افراد انسان هاست و عنصر محوری و اساسی آن، انسان می باشد و بسته به نوع نگاه به انسان، تربیت، متفاوت خواهد بود. اگر نگاه ما به انسان، نگاه مادی باشد، در این صورت تربیت در واقع به معنای صنعت خواهد بود و تمام توجه به ساختن ابعاد وجودی او خواهد بود؛ اما اگر نگاه ما به انسان، فراتر از نگاه مادی باشد و نه تنها به ابعاد روحی انسان توجه داشته باشیم، بلکه آن را به عنوان پایه اساسی انسانیت به شمار آوریم و انسان را از این زاویه به عنوان گل سر سبد هستی و خلیفه خدا در نظر بگیریم، در این صورت، تربیت، بسیار متفاوت با نگاه نخست خواهد بود. از این رو، بسته به نوع نگاه ما به انسان، مقصود ما از تربیت و گستره آن، متفاوت خواهد بود. تربیت در نگاه دوم، پرورش جسم و روح و استعدادهای اصیل انسان است. از این دیدگاه، تربیت عبارت است از پرورش استعدادهای درونی انسان و از آن جا که هویت و ماهیت حقیقی انسان را روح او تشکیل می دهد, تربیت باید در راستای شکوفا نمودن استعدادهای روحی انسان باشد.

مکتب تربیتی انسانی، مکتبی است که هدف آن بیرون از خود انسان نیست؛ یعنی بر اساس به کمال رساندن انسان است. هدف این مکتب، پرورش استعدادها و تکامل نیروهای انسانی و تنظیم روابط آنهاست؛ بنابراین، کاری که این مکتب می تواند انجام دهد، بر دو پایه استوار است؛ کوشش در راه شناخت استعدادهای انسان و پرورش دادن آنها و برقراری یک نظام تربیتی میان استعدادهای انسانی که بر اثر این نظام، هیچ افراط و تفریطی در وجود انسان حکمفرما نباشد و هر نیرو و استعدادی بهره خودش را ببرد و به بقیه تجاوز نکند.

استعدادهای انسان دو نوعند؛ استعدادهای مشترک بین انسان و سایر جانداران که همان امور جسمانی می باشند و استعدادهای اختصاصی انسان؛ مانند تفکر، تعلم، اخلاق، دین و... و مکتب تربیتی جامع، مکتبی است که به هر دو نوع استعداد، توجه کند و در مسیر شکوفایی آنها گام بردارد؛ همان گونه که در مکتب تربیتی اسلام به هر دو بعد توجه شده است و جسم و روح و نیازهای آنها در کنار هم دیده شده، اما در عین حال از آن جا که روح انسان، بعد اصیل انسان را تشکیل می دهد و جسم همچون ابزاری برای تعالی روح است، اهمیت شکوفایی استعدادهای روحی انسان، بیش از استعدادهای جسمی اوست.

شهید مطهری بر اساس چهار استعداد اصیل انسان, تربیت را بررسی کرده است.

این چهار استعداد عبارتند از:

1. استعداد عقلی (علمی و حقیقت جویی)

در تعلیم و تربیت اسلامی به مسئله رشد فکری و تعقل، اهمیت فراوان داده شده است. اسلام طرفدار عقل است و به شدت روی این استعداد انسان، تکیه کرده، تا جایی که قرآن درباره عقل کلمه «لبّ» را بسیار به کار برده، گویی انسان را به یک گردو یا بادام تشبیه کرده که تمام گردو یا بادام، پوسته است و اساسش، مغزش می باشد که در درون آن قرار دارد. تمام هیکل و اندام انسان پوسته و مغز انسان، عقل و فکر اوست. انسانی که عقل نداشته باشد، جوهر و مغز انسانیت و آن ملاک و مقوّم انسانیت را ندارد و انسانی پوک است؛ یعنی یک صورت انسان است و معنی انسان در او نیست. از این دیدگاه، معنی انسان، همان عقل انسان است. عقل برای انسان، زمانی عقل است که به شکل غربال در بیاید و هر حرفی را می شنود، در این غربال قرار دهد؛ خوب وبد را بسنجد و خوب ترین را انتخاب کند.

در مکتب تربیتی این دین، حکمت، گم شده مؤمن است و این گوهر، هر جایی یافت شود، مطلوب است؛ هر چند در نزد غیر مسلمانی یافت شود.

عقل باید همراه با علم باشد و علم، عقل را پرورش دهد؛ زیرا اگر انسان تفکر کند، ولی اطلاعاتش ضعیف باشد، مثل کارخانه ای است که ماده خام ندارد یا ماده خامش کم است و نمی تواند کار کند یا محصولش کم خواهد بود.

عقل و علم مانند چراغ است که راه را برای انسان روشن می کند؛ اما این مقدار، کافی نیست؛ بلکه در کنار روشنی راه، باید آمادگی پیمودن میسر نیز فراهم شود. از این رو، در اسلام در کنار توجه به پرورش عقل و علم، به پرورش اراده انسان نیز توجه شده است.

2. استعداد اخلاقی (وجدان اخلاقی)

یکی از استعدادهایی که در انسان باید پرورش پیدا کند، اراده است. اراده، قوّه و نیرویی است که وابسته به عقل انسان است. انسان، با اراده، خودش را از تأثیر نیروهای بیرونی، خارج و مستقل می کند. اراده هر مقدار قوی تر باشد، بر اختیار انسان، افزوده می شود و انسان، بیشتر مالک خود و کار خود و سرنوشت خود می شود.

تقوا و تزکیه، موجب پرورش اراده انسان می شود و اراده را برای به کار بستن، آماده می کند؛ یعنی روشن شدن، به تنهایی کافی نیست؛ بلکه هم باید روشن شد و هم باید برای به کار بستن، اقتدار پیدا کرد. تقوا و تزکیه نفس، به اراده اخلاقی انسان، قدرت و توانایی به کار بستن می دهد و تأکیدهای فراوان اسلام نسبت به تقوا و تزکیه نفس، بدین منظور است.

3. استعداد دینی

همان طور که تفکر و تعقل برای روشن شدن فکر قوه عاقله است و تقوا و تزکیه نفس برای تقویت نیروی اراده در انسان، عبادت نیز برای تقویت عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت ایمانی در انسان است؛ زیرا عشق و علاقه معنوی، یکی از ابعاد وجودی انسان و از نیازهای اوست.

روح عبادت، تذکر و یاد خداست و برای پرورش این استعداد، اسلام با هر چیزی که روح عبادت، یعنی تذکر را از میان می برد و غفلت ایجاد می کند، مبارزه کرده است و هر چیزی را که موجب انصراف و غفلت انسان از خدا بشود، ممنوع کرده، یعنی آن را مکروه یا حرام شمرده است.

با این که روح عبادت، ارتباط و پیوند بنده با خدا و شکستن دیوار غفلت و توجه به خداست، اما اسلام به عبادت، شکل داده و به شکل هم نهایت اهمیت را داده و در آن شکل نیز یک سلسله برنامه های تربیتی را در لباس عبادت تبیین کرده است؛ مانند طهارت لباس و بدن، برای عبادت و توجه به قبله و تمرین خودسازی و رعایت حقوق مردم.

4. بعد زیبایی

یکی از استعدادهای وجودی انسان، بعد زیبایی اوست که اسلام پرورش این حس را مورد توجه قرار داده، اما نگاه اسلام به زیبایی، تنها معطوف به زیبایی های حسی و مادی نبوده، بلکه در کنار آن به زیبایی های معنوی نیز توجه کرده است. شعار اسلام، این است که «ان الله الجمال و یحب الجمال؛ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد» و این زیبایی جسمی و مادی و زیبایی معنوی و روحی هر دو را شامل می شود».

نگاه اسلام به تمامی نیازهای انسان، نگاهی تربیتی و به منظور پرورش استعدادهای درونی انسان و ساختن انسانی شایسته حیات انسانی است؛ انسانی که در سایه روشنایی علم و عقل و کمک از اراده، پرورش یافته، در کوره تقوا و تزکیه، صیقل زده شود و با عبادت در مسیر زیبایی ها حرکت کند و جلوه جمال و جلال الهی باشد.


منبع : hawzah.net